حافظ نظام هستیم، نه حامی جناحها
اینکه دشمن روی سپاه حساس است و همیشه یکی از جاهایی که مورد هجمه آنان واقع میشود، سپاه است، به دلیل تأثیر و نقش این نهاد در پیشگیری از توطئههای دشمن است.
شاهد توحیدی: روزنامه جوان چندی پیش قسمت نخست گفتگو با سردار سید محمد حجازی در باب نقش مقتدرانه سپاه در فتنه سال گذشته را منتشر کرد که امروز بخش دوم و نهایی این گفتگو منتشر میشود.
ایفای نقش مقتدرانه سپاه در فتنه سال گذشته، با ذهنیتسازیهایی از سوی ضد انقلاب همراه بود. اگر خدای نکرده سپاه در مواجهه با این فتنه موفق نمیشد، آنها اینگونه القا میکردند که سپاه ناتوان است. وقتی هم که وظیفه ذاتیاش را انجام داد و توانایی خود را به اثبات رساند، به دستاویز دیگری متشبث شدند. آنها درصددند این گونه به مردم القا کنند که در این کشور، همه چیز دست سپاه است و نظامیان بر همه مقدرات مردم مسلط شدهاند تا به اینترتیب تمام مشکلات و ناکامیهای درون کشور را به سپاه منتسب کنند. طبیعتاً روشنگری در مورد حدود دخالت سپاه در امور کشور از اهم وظایف افراد مطلعی است که با این سازمان در ارتباط هستند. سپاه در امور و مقدرات کشور چقدر دخالت دارد؟ در چه جاهایی دخالت میکند و شاهد اینها چیست؟
اینکه دشمن روی سپاه حساس است و همیشه یکی از جاهایی که مورد هجمه آنان واقع میشود، سپاه است، به دلیل تأثیر و نقش این نهاد در پیشگیری از توطئههای دشمن است. آنها هرگاه جلو آمدند و خواستند طرحی را اجرا کنند، به سد پولادین سپاه برخوردند، بنابراین از سپاه عصبانی هستند و این جوسازیهایی هم که میکنند، قابل درک است. وظایف سپاه در قانون، مصوّب و مصرّح است و غلو و زیادهگویی درباره نقش و دخالت سپاه در جریانات مختلف، اقدامی است که توسط دشمنان صورت میگیرد. دوستان انقلاب و مردم عزیز منبع دریافت و قضاوتشان، اظهارنظر آنها نیست. خود مردم دارند بهوضوح میبینند که سپاه پاسداران با وظایف قانونی و مقدوراتی که در اختیار دارد، نمیتواند در همه امور دخالت داشته باشد، ولی در حدودی که بحث دفاع از انقلاب و دستاوردهای آن است، بهطور طبیعی حضور و دخالت دارد و به وظایفش عمل میکند.
یکی از مواردی که روی آن زیاد جولان میدهند، حضور نیروهای سپاهی در دستگاههای مختلف است. دلیل این مسئله این است که در ابتدای انقلاب و دوران جنگ، بسیاری از نیروهای توانمند کشور به دلیل اینکه مهمترین موضوع، جنگ و دفاع از کشور بود، وارد سپاه شدند. وقتی جنگ تمام شد، این نیروها به سایر بخشها رفتند و مشغول خدمت شدند. این به معنای دخالت سپاه در بخشهای دیگر نیست، بلکه اینها نیروهایی هستند که مدتی در سپاه بودهاند و بعد در جاهای دیگر مشغول خدمت شدهاند.
همچنین درباره نقش اقتصادی یا سیاسی سپاه، بزرگنمایی میشود. بدیهی است که تمام اینها از عصبانیت دشمنان نشأت میگیرد. به هرحال قانون سپاه و مقرراتی که شورای امنیت ملی و فرمانده معظم کل قوا تصویب میکنند، مبنای اقدامات سپاه و همه آنها قابل بازخوانی و بررسی قانونی است.
در فتنه سال گذشته، دشمن این طور القا میکرد که سپاه بهطور غیرمستقیم درصدد حمایت از یکی از کاندیداهاست، به دلیل اینکه در دوره مسئولیت این شخصیت، دست سپاه بیش از پیش در عرصه سیاست و اقتصاد باز شد و لذا دخالت پررنگ و مستمر سپاه در انتخابات به خاطر منافع مالی و اقتصادی خود این نهاد است، چون اگر دولتی مثل دولت خاتمی روی کار بیاید، حیطه قدرت و دخالت سپاه مجدداً محدود خواهد شد و اینها جنگ بر سر منافع سیاسی و اقتصادی سپاه است. البته اگر سپاه اجرای بخشی از پروژههای مهم اقتصادی را هم پذیرفته باشد، خلاف قانون نیست، چون برحسب قانون میتواند در بازسازی کشور هم مشارکت داشته باشد، اما سؤال اینجاست که مگر عملاً چقدر از این پروژهها و تعهدات به عهده سپاه است که زمینهساز این ذهنیتها شده است؟
اگر بخواهیم نسبت بگیریم، شاید سهم سپاه در جمیع فعالیتهای اقتصادی دولت، دو سه درصد بیشتر نشود! اگر در بخش ملی بخواهید حساب کنید که اصلاً به درصد هم نمیرسد و این ارقام دقیقاً در بودجه هر سال مندرج است و امر مبهم و پیچیدهای نیست. هر کس به دفترچه بودجه سالانه مراجعه کند و بخش درآمد و هزینه را مطالعه کند، در آنجا کاملاً مشخص است که اجرای چه پروژههایی و تا چه میزان به عهده سپاه است و چه مقدار را باید به خزانه بریزد یا دریافت کند. طبقهبندی هم ندارد و هر کسی که مراجعه کند میتواند قانون بودجه را مطالعه کند. نکته دوم این است که سپاه حتی منفعت سازمانی هم از این حرکتها نمیبرد. در حقیقت وقتی سپاه پروژهای را اجرا میکند، پولی را که از دولت میگیرد، صرف آن پروژه میکند. ممکن است چند درصد سودی هم در اینجا داشته باشد که معمولاً به دلیل تأخیر در اجرای پروژهها و انتظارات دولت از سپاه برای ارزانتر تمام کردن پروژهها، سودی که به سپاه میدهد حتی از بخش خصوصی هم کمتر است، بنابراین حتی منفعت سازمانی هم ندارد. منفعت شخصی که مطلقاً در آن نیست، چون باید در چارچوب قانون عمل کند و دیوان محاسبات روی آن نظارت دارد. راهبرد سپاه پاسداران، بخصوص در این مقطع، این است که در پروژههایی وارد شود که عمدتاً با شرکتها و دستگاههای خارجی رقابت میکنند، یعنی اگر سپاه وارد نشود، آن را به یک شرکت خارجی خواهند داد تا اجرا کند. یا در مناطق محروم که بخش خصوصی به راحتی به آنجا نمیرود و بخشهایی که مشکلات امنیتی بالایی دارند، وارد میدان شود. اینها راهبردهای اصلی سپاه در امور اقتصادی هستند. بنا نیست بخش خصوصی یا پروژههای کلان را به سپاه بدهند، بله اگر ضرورت ایجاب کند که کاری را به یک شرکت خارجی بدهند، به جای او به سپاه میدهند.
سؤال ما این است که چرا وقتی این پروژهها به شرکتهای خارجی داده میشود، کسی اعتراضی نمیکند، ولی وقتی به یک بخش داخلی، مثلاً جهاد سازندگی داده میشود و بودجه کشور لااقل به یک سازمان داخلی تزریق میشود، این همه سر و صدا راه میافتد؟ اگر سپاه و شرکت شل در پروژهای رقابت کنند و سپاه موفق شود که آن پروژه را بگیرد، چرا بعضیها عصبانی میشوند؟ این جای سؤال دارد که چرا اگر به شرکت شل برسد، صدایتان درنمیآید، اما اگر به بخش داخلی داده شود، اعتراض میکنید؟ کاملاً معلوم است که جهتگیریها به دلیل دلسوزی برای منافع کشور نیست و دلایل دیگری دارد. این از بعد اقتصادی.
و اما در بعد سیاسی، عناصر سپاهی در تمام دولتها، اعم از دولت سازندگی و اصلاحات در مصادر امور از جمله وزارت، مدیرکلی، معاونت وزیر بودهاند. این به معنای حضور سپاه در اداره کشور نیست، بلکه این افراد قبلاً سپاهی بودهاند و اکنون هیچ ارتباط ارگانیک و سازمانیافتهای با سپاه ندارند. آنها به دلیل توانمندیهایشان در ساز و کار دولتی و زیر نظر دولتها انجام وظیفه میکنند و هویت سپاهی ندارند. ضمن اینکه حضور نیروهای سپاهی در بخشهای مختلف دولت، در این دولت بیش از دولتهای گذشته نیست.
اما اینکه آیا سپاه اساساً منفعت یا دخالت سیاسی در این جریانات داشته یا نداشته، این مطلب نیاز به تبیین دارد. به نظر ما بعضیها فرمایش حضرت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب را که نیروهای مسلح و بخصوص سپاه نباید در قضایای سیاسی دخالت کنند، به خوبی درنیافتهاند. امام خمینی و حضرت آقا روی این نکته تأکید فرمودهاند که شأن سپاه و نیروهای مسلح نیست که در جناحبندیهای سیاسی دخالت کنند، اما نفرمودند سپاهیها سیاست را نفهمند و ندانند و حتی ملاحظات سیاسی را در اقداماتشان دخالت ندهند. تعبیری که امام خمینی داشتند این است که سیاست ما عین دیانت ماست. اگر ما آمدهایم و از اصل نظام جمهوری اسلامی دفاع میکنیم، در روز قدس میآییم و بر ضد رژیم صهیونیستی شعار میدهیم و در روز 22 بهمن حضور پیدا میکنیم، این یک حرکت سیاسی است، لیکن دخالت در جناحبندیهای سیاسی نیست.
ظاهراً باید در اینجا تفکیکی صورت بگیرد. بعضیها این کلام را این گونه معنا میکنند که ظاهراً امام با نهی نظامیان از دخالت در سیاست فرمودهاند که اینها در عرصه دفاع از اساس نظام و ولایت هم حاضر نشوند، درحالی که نهی امام، معطوف به ورود به جناحبندیهای سیاسی است.
من هم همین را میگویم. آنچه که تصریح امام است، نهی از ورود به جناحبندیهاست و اینکه نظامیها نباید به نفع جناحی علیه جناح دیگری وارد میدان شوند، اما اگر آمدند و از اصول انقلاب و سیاستهای مبنایی و اصولی نظام دفاع کردند، ورود به جناحبندیها و نقض فرمایش امام و حضرت آقا نیست، بلکه بر عکس، این عین وظیفه همه دستگاهها، از جمله نیروهای مسلح است که از سیاستهای اصولی نظام دفاع کنند و در این عرصه حضور داشته باشند.
متأسفانه این تفکیک صورت نمیگیرد و افراد بهاشتباه میافتند. مثلاً در مورد مشابه ائمه جمعه هم نباید از تریبون نماز جمعه به نفع جناحها استفاده کنند. آیا این بدین معناست که نباید حرف سیاسی بزنند؟ اساساً یک خطبه نماز جمعه باید درباره مسائل سیاسی باشد. این سیاست با آن سیاست فرق میکند. آن یکی ورود به جناحبندیها، به نفع یک جناح علیه جناح دیگر است و در اینجا بحث همان چیزی است که امام میفرمودند: «سیاست ما عین دیانت ماست» و در واقع دفاع از سیاستهای اصولی نظام است، لذا در این ابعاد نه تنها محدودیت و ممنوعیتی وجود ندارد، بلکه عین وظیفه سپاه است. وقتی میگوییم «دفاع از انقلاب و دستاوردهای آن»، خود این عبارت، بار سیاسی دارد، یعنی وظیفهای سیاسی را به عهده فرد میگذارد و لذا سپاه این را بارها گفته و ابایی هم از گفتن آن ندارد که ما از سیاستهای اصولی نظام، از خط مشی ولایت، از سیاستهایی که رهبری نظام میفرمایند، دفاع میکنیم و طرفدار و مروّج آنها هستیم، ولی این بدین معنا نیست که علیه یا له جناحهای سیاسی فعالیتی داشته باشیم. سپاه به هیچ وجه تحت تأثیر جناحهای سیاسی نیست و در گذشته هم نشان داده که شأن و منزلتش خیلی بالاتر از آن است که یک گروه سیاسی یا حزب بخواهد به آن خط بدهد.
یکی از نکاتی که مورد استناد جریان فتنه قرار گرفت و موجب ایجاد هجمه تبلیغاتی علیه سپاه شد، اخباری بود که سال گذشته در مورد خرید نصف سهام مخابرات توسط سپاه منتشر شد. متأسفانه سپاه در این گونه موارد به سرعت وارد عرصه شفافسازی نمیشود. طبیعتاً خرید نیمی از سهام مخابرات در چارچوب رقابت با شرکتهای خارجی نمیگنجد، بلکه یک امر داخلی و در رقابت با سایر نهادهاست. این نوع اقدامات با فرض صحتش چه توجیهی دارند؟
اینکه نصف یا بیش از نصف سهام مخابرات را سپاه خریده است، اساساً حرف غلطی است و مبنای درستی ندارد. برای این کار کنسرسیومی وجود دارد که از تشکلهای مختلفی تشکیل شده است. یکی از اجزای آن کنسرسیوم، بنیاد تعاون سپاه است که متعلق به بخش دولتی سپاه نیست، بلکه جایی است که برای ارائه خدمات به اعضا و کارکنان سپاه، فعالیتهای اقتصادی میکند و یک نهاد دولتی یا نظامی نیست، مثل سازمانهای بازنشستگی. سازمان تأمین اجتماعی در بسیاری از جاها صاحب سهم است، لیکن سازمان تأمین اجتماعی به معنای دولت نیست، بلکه در حقیقت سازمان بازنشستگی است که منابع مالی را از آنها جمعآوری و در یک کار اقتصادی وارد میکند. بنیاد تعاون سپاه هم در واقع جایی است که پاسداران سپردههای خود را در اختیار آن قرار میدهند تا بنیاد تعاون سپاه به نیابت از آنها در بخشهای اقتصادی سرمایهگذاری کند. این تعاونی هم بخش محدودی از آن کنسرسیومی است که آمده و این خرید را انجام داده است. همان موقع هم مسئولان کنسرسیوم آمدند و توضیح دادند که ما از جاهای مختلف هستیم و مجموعه این گروه رفته و این خرید را انجام داده، بنابراین اصل خبر صحت ندارد و آن بخشی هم که صحت دارد، مربوط به بنیاد تعاون سپاه است که یک تشکیلات غیرنظامی است.
پس تعاونی پاسداران یک نهاد صنفی و از محدوده شمول سپاه خارج است و منافع شاغلان در این نهاد را تأمین میکند.
بله، در حقیقت سهامشان را بین اعضا اعم از بازنشسته و شاغل توزیع کردند و اگر بناست سودی داشته باشد، بین آن اعضا تقسیم میشود.
یعنی منافع آن به سپاه نمیرسد؟
به هیچ وجه.
یکی از نکاتی که باز مورد مانور برخی از مخالفان قرار میگیرد، حجم گسترده حضور نیروهای سپاه در مناصب سیاسی است. از رؤسای قوا گرفته تا هیئت دولت و مجلس و بسیاری از مناصب سیاسی کشور در اختیار کسانی است که روزی عضو سپاه بودهاند. هرچند وقتی این افراد این مناصب را احراز میکنند، قاعدتاً از سپاه بیرون آمدهاند و دیگر سپاهی محسوب نمیشوند، اما سؤال اینجاست که آیا نظام در طول سی سال گذشته، درتربیت کادرهای ضروری تا این حد ناتوان بوده که همه افراد باید از سپاه بیایند و مناصب را بگیرند؟
همه افراد که از سپاه نیستند. من در بخش دیگری از صحبتماشاره کردم که به دلیل اولویت و اهمیتی که در موضوع دفاع از کشور وجود داشت، بسیاری از نیروهای توانمند در دهه اول انقلاب جذب سپاه شدند. با فروکش کردن جنگ که بحمدالله بهنحوی شایسته و به نفع کشورمان به پایان رسید، طبیعی است که حضور این تعداد نیروی نخبه در داخل یک مجموعه، بدون اینکه بتوانند نقش جدی و تأثیرگذاری داشته باشند، منطقی نیست، یعنی نباید یک خزانه گسترده و وسیع نیروی انسانی که میتواند در جاهای دیگر تأثیرگذار باشد، راکد و بیثمر بماند. در دوران دفاع مقدس نخبهترین، بااستعدادترین و مخلصترین افراد به فرمان امام به جبهه جنگ رفتند. حالا که جنگ تمام شده، دلیل ندارد که اینها تا آخر در نهادهای نظامی بمانند و باید بروند و در جاهایی که به توانمندیهای آنها نیاز هست، خدمت کنند. این افراد در واقع بیش از آنچه کهتربیت شده سپاه باشند،تربیت شده نظام هستند. نظام آنها را پرورش داده و برایشان هزینه کرده که به موقع از آنها استفاده کند. خیلیها در دستگاههای دیگر بودند و به دلیل جنگ از آن دستگاهها به سپاه آمدند و تا پایان جنگ در سپاه ماندند. طبیعی است که بعد از پایان جنگ، دنبال این بودند که وظیفه و دین خودشان را به کشور ادا کنند و به جاهایی رفتند که میتوانستند وظایفشان را انجام بدهند.
نکته مهم این است که جنگ واقعاً افراد را پرورش داد، یعنی مدیران بسیار مبرز و سطح بالایی در جنگ پرورش پیدا کردند. این قابل انکار نیست که هرجا فشار، سختی و دشواری باشد، انسانها در آنجا آبدیده میشوند و پرورش پیدا میکنند. بنابراین محیط جنگ، مدیران بسیاری را برای ما تربیت کرد. حیف است که از این توان استفاده نشود.
شما به این دلیل معتقدید کسانی که در آن شرایط و محیطتربیت شدند بر کسانی که آن شرایط را نگذراندند، مزیتهایی دارند؟
من نمیگویم مزیت دارند، بلکه میگویم اینها قابلیتهایی دارند که حیف است از آنها استفاده نشود و تازه سپاه که اینها را به دستگاههای دیگر تحمیل نکرده، بلکه دستگاهها آمده و آنها را درخواست کردهاند. مگر سپاه میتواند خودش را به مجلس، به دولت، به قوه قضاییه یا جاهای دیگر تحمیل کند؟ آنها آمده و از سپاه درخواست کردهاند که این نیروها را در اختیار ما بگذارید.
ضمن اینکه این افراد، توسط خود مردم برگزیده و وزیر و وکیل شدند.
بله، و لذا این عیبی بر سپاه نیست، بلکه به عنوان یک نقطه قوت محسوب میشود و سرمایه مردم است. مردم رفتند و در جنگ شرکت و در آنجا پرورش پیدا کردند، استعدادهایشان شکوفا شد، تواناییهایشان افزایش پیدا کرد. بعد هم آمدند و در این جایگاهها قرار گرفتند. نمایندگان مجلس را که خود مردم انتخاب میکنند، وزرا هم که با رأی غیرمستقیم مردم انتخاب میشوند، لذا تحمیلی در کار نبوده. نهادها خودشان درخواست کردند و اینها هم رفتند.
ظاهراً اگر پروژه جنگ نرم بهطور مطلق شکست بخورد، با توجه به روش کژدار و مریزی که آمریکاییها در پیش گرفتهاند، باز ما با تهدیدات نظامی مواجه خواهیم شد. گاهی اوقات علائمی هم از تهدیدات نظامی – البته به صورت ناشیانه- مشاهده میشود. الان از نقطهنظر نظامی، میزان آمادگی سپاه و در کل، نیروهای مسلح در برابر تهدیدات آمریکا و اسرائیل چقدر است؟
بارها گفته شده که نیروهای مسلح به لطف خداوند و به برکت مدیریت داهیانه رهبر معظم انقلاب، از آمادگی بسیار خوبی برخوردارند. تجارب هشت سال دفاع مقدس، تجاربی که از حضور امریکا در مناطق اطراف ما به دست آمده و تهدیدهایی که در طول این 30 سال همواره علیه کشور ما اعمال شده است، همه و همه نیروهای رزمنده و نظامی ما را به فکر و اندیشیدن راه چاره واداشتهاست. این عوامل باعث شدهاند که قابلیت نظامی بسیار بالایی، همراه با شناخت مطلوب از نقاط قوت و ضعف دشمن و نیروهای خودی حاصل و راهکارهایی برای مقابله با دشمن تدارک دیده شود. سطح آمادگی سپاه الحمدلله بسیار خوب است. مهمترین عنصر در سطح آمادگی، بحث روحیه و ایمان و اعتقاد است که از این جهت اساساً هیچ نسبتی بین نیروهای ما و دشمنان وجود ندارد و تفاوت ماهوی بین این دو جبهه مشهود است. دوم بعد امکانات و تجهیزات و آموزش و تمرین است که بحمدالله تواناییهای بسیار خوبی پیدا کردهایم، یعنی وقتی به اطراف خود و به تواناییهایی که به دست آمدهاند، نگاه میکنیم، نه بنده و نه هیچ یک از کسانی که دستاندرکار بودهایم، بیست سال پیش تصورش را هم نمیکردیم که روزی به چنین قابلیتهایی دست پیدا کنیم. ما همیشه به کمتر از این فکر میکردیم، ولی آنچه حاصل شده، خیلی بیشتر از آن چیزی است که در تصور ما بوده است. آیه شریفه «یرزقه من حیث لا یحتسب» به معنای حقیقی کلمه در اینجا اتفاق افتاده است، لذا با آمادگی روحی و ایمانی موجود در نیروهای نظامی ما و با تجهیزاتی که در اختیار آنهاست و با تاکتیکهای کسب شده بر اساس آنچه در منطقه و در اطراف ما اتفاق افتاده، این اطمینان وجود دارد که بتوانیم به بهترین وجه به وظیفه الهی و انقلابی خودمان عمل کنیم و بیتردید دشمنان را در اهداف خودشان ناکام خواهیم کرد.
اصولاً چقدر این تهدیدات را جدی میگیرید؟ آیا فکر میکنید این تهدیدات، بیشتر بلوف هستند یا واقعیتی در آنها نهفته است؟
اولاً ما به عنوان یک نیروی نظامی در هر شرایطی تهدید را جدی میگیریم و آن را سرسری و ناچیز نمی شماریم. ممکن است اهل سیاست تحلیل کنند، درصد تعیین کنند، ولی نظامیها باید تهدید را جدی بگیرند، چون اگر جدی نگیرند، در آمادگی آنها تأثیر میگذارد، بنابراین ما همواره تهدیدات را جدی میگیریم. همین جدی گرفتن تهدید، باعث رفع تهدید میشود. هر موقع تهدید دستکم یا ناچیز گرفته شود، دشمن جری میشود. آنها شرایط ما را میدانند و دائماً اوضاع را رصد میکنند و بهمحض اینکه فترتی ایجاد شود، ترغیب میشوند که اهدافشان را اجرا کنند. البته این تهدید، بالقوه و دور است و این طور نیست که در یک برهه یا یک زمان کوتاه اتفاق بیفتد. ما فکر میکنیم دشمن اگر به این نتیجه برسد که اراده مقاومت در کشور ما وجود ندارد، بین مردم اتحاد لازم وجود ندارد، آمادگی در نیروهای مسلح وجود ندارد، حتماً برنامههای خود را اجرا خواهد کرد، اما اگر این آمادگی در سطح خوبی باشد، اعتقاد و حمایت مردمی و تدبیر و برنامهریزی باشد، قطعاً چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
شما در مقطع خطیری عهدهدار مسئولیت سازمان بسیج مستضعفین بودید که انقلاب و نظام با مخالفان داخلی و خارجی چالشهای مهمی داشت و طبعاً ارتباط تنگاتنگی هم با رهبر معظم انقلاب داشتید. از قدرت تدبیر ایشان در مواقع بحران و خطر، چه خاطرهای دارید؟
این عرصه، بسیار وسیع است که شاید خودش مصاحبه مستقلی بطلبد، اما اجمالاً عرض میکنم در دورانی که در بسیج خدمت میکردم، بارها و بارها شاهد بودم که وقتی صحبت از بسیج به میان میآمد و کلمه بسیج بر زبان مبارک آقا جاری میشد، ابتهاج و انبساطی در ایشان دیده میشد. ایشان درست مثل کسی که از فرزند خود سخن میگوید، همواره از بسیج به عنوان یک پدیده نوظهور، پویا و قابل تحسین یاد میکنند. چنین احساسی همیشه در هنگام نام بردن از بسیج در فرمایشات آقا هست. نکته جالب برای من این است که حضرت آقا ارتباطشان را با بدنه بسیج حفظ کردهاند، یعنی گاهی یک پایگاه مقاومت یا یک بسیجی مستقیماً به ایشان نامه مینویسد و گزارش میدهد و ایشان میخوانند و دستور میدهند. در دوران مسئولیت بنده هم این اتفاق مکرر میافتاد.
این ارتباط تنگاتنگ ایشان با بدنه بسیج باعث شده است که اطلاع و وقوف بسیار دقیقی بر مسائل بسیج داشته باشند. حتی یک وقتی به ما تذکر دادند که در اردوهایتان، این کارهای فرهنگی هم انجام شود یا کلاسهایتان این نواقص را دارد. ما وقتی کنکاش کردیم دیدیم کسانی که در این اردوها شرکت کرده بودند، هنگامی که با حضرت آقا دیدار و گفتوگو داشتند، این نکات را خدمت ایشان عرض کرده بودند. ایشان حتی از نفرات، گزارش و اطلاع اخذ میکردند و ایناشراف ایشان بر امور برای ما خیلی جالب بود.
علاوه بر این اساساً دیدگاه و نظر ایشان راجع به بسیج، خیلی بلند است. ما هر وقت میرفتیم که به ایشان گزارش بدهیم که مثلاً ما در بسیج این پیشرفتها را کردهایم، چشمانداز و افق جدید و قلههای بلندتری را در مقابل ما قرار میدادند که درست است که به اینجا رسیدهاید، ولی باید به اینجا برسید؛ درست مثل مربی کوهنوردی عمل میکردند که افراد را پا به پا میبرد تا به قله برساند، مراقب آنهاست و آنها را در این مسیر هدایت میکند. انسان در کوهنوردی، وقتی میخواهد به قله برسد، میگوید من به بالاترین نقطه رسیدهام، اما وقتی به آنجا میرسد، میبیند دو تا قله دیگر هم ظاهر شدند. ایشان حدی برای رشد و ارتقا در ابعاد مختلف قائل نیستند و نه در موضوع بسیج که در همه موضوعات، مرهون همت والا و بلندنظری ایشان هستیم. اگر امروز در تحقیقات و صنایع نظامی، آمادگی دفاعی و دیگر ابعاد کشور پیشرفت حاصل شده، مرهون بلندنظری و همت بلند رهبر انقلابیم. اخیراً هم تعبیری فرموده بودند که به ایستگاههای بین راه دل خوش نکنید، بلکه به اهداف بلند بیندیشید. در دستوری هم که فرموده بودند این نکته را متذکر شده بودند و همین مشی و مرام باعث شده است که دستگاههای مرتبط با ایشان ارتقای قابل ملاحظهای پیدا کنند. خیلی وقتها به دقایقی توجه میفرمایند که از دید کسانی که ادعا میکنند کارشناس موضوع هستند و سی سال است که در این عرصه کار میکنند، پنهان ماندهاست. نکتهسنجیها و دقتها، در کنار کلاننگری و هدایت کلی از ویژگیهای بارز ایشان است. مثلاً در نگارشهایی که محضر ایشان تقدیم میشود، بهاشکالات ادبی و زبان فارسی بسیار حساس هستند و تذکر میدهند که این نکات را رعایت کنید. از اینجا گرفته تا بحثهای محتوایی و کارشناسی مدنظر ایشان هست. انصافاً اشراف ایشان به امور طوری است که هیچ کس نمیتواند ادعا کند که بیشتر از ایشان در عرصه بسیج و نیروهای نظامی چیزی میداند. این عرصهای است که من میتوانم اظهارنظر کنم. سایر عرصهها مثل ادبیات و شعر و مسائل سیاسی و کشورداری و مباحث دینی و اعتقادی را باید دیگران بگویند و اشراف ایشان کاملاً مشخص است.
به هرحال اگر سخنان ایشان را در دوران قبل از انقلاب و عرصه مبارزه با رژیم ستمشاهی و پس از انقلاب در منصب ریاست جمهوری و نمایندگی امام در شورای عالی دفاع و سپس در مقام رهبری، کنار هم بگذاریم، به هیچ وجه تکراری نیستند و حتی یکاشکال محتوایی هم نمیشود به آنها گرفت. حتیاشکالات ادبی هم در آنها دیده نمیشود. این واقعاً کار سختی است و جز عنایت الهی و مستظهر بودن به نصرت و امداد الهی چیزی نیست. در صحبتهای بعضی از مسئولان، یک موضوع در جاهای مختلف تکرار میشود، ولی حضرت آقا در همین رمضان گذشته با چند گروه دیدار کردند و در دیدارهایی که در سالهای متناوب با دانشگاهیان، دولتیها داشتهاند، وقتی اینها را کنار هم میگذارید، هیچ کدامشان تکراری نیستند. همیشه حرف نو و کاربردی دارند. این واقعاً توفیق الهی و یک استثناست که باید واقعاً قدر بدانیم. شناختن و قدر این نعمت را دانستن و شکر کردن یعنی دنبال کردن منویات ایشان و پیروی حقیقی و جدی از فرامین و دستورات ایشان، راه فلاح و رستگاری و تعالی وترقی کشور است.
کلمات کلیدی: