خون حسین (ع) افشاگر امویان هر عصر است حبیب ترکاشوند | در هر کوچه و محلهای جوانان با برپایی خیمهای از چادر دور هم جمع شده و مرثیهسرایی میکنند برای آن امام مظلومی که 1371 سال پیش برای احیای دین جدش قیام کرد اما مظلومانه به شهادت رسید و اهل و عیالش را به اسارت بردند. قیام او ظاهراً به شکست انجامید و تمامی یارانش کشته شدند اما پیام خون پاک او و اصحابش در طول قرنها و عصرها در گوش بشریت ساری و جاری است. ندای «هل من ناصر ینصرنی»اش در هر زمان و مکان انسانهای آزاده را به مبارزه با ظلم و بیداد و فریب فرا میخواند و فریاد «هیهات من الذله»اش این هشدار را میدهد که مرگ باعزت شریفتر از زندگی با ذلت است. وارونه شدن حقایق طی 50 سال آن روز که خاتم رسل دست وصی خود را در غدیر بالا برد تا همگان بدانند تنها اوست که میتواند نهال نوپای اسلام را به درختی تناور تبدیل سازد و سکانداری کشتی هدایت مردم به ساحل فقط از حیدر کرار ساخته است، دین به دنیافروشان از همان روز توطئه فتنه را در ذهن خود طراحی کردند اما 70 روز طول کشید تا آن را پیاده سازند؛ 70 روزی که باید صبر میکردند تا پیامبر خاتم (ص) از این دنیا رخت بر بندد و به دیدار معبودش بشتابد. سقیفه را به عنوان مرکز این فتنه انتخاب کردند و در حالی که جسد رسول روی زمین بود، دموکراسی دروغین آنان در مقابل نص پیامبر (ص) به میدان آمد و علمدار حق را خانهنشین کرد، چرا که تا او بود امکان انحراف وجود نداشت. ابتدا از منع نقل حدیث نبوی آغاز کردند و بعد انحرافات یک به یک آغاز شد. هر چند به خاطر نزدیکی با عصر پیامبر (ص) امکان انحرافات جدی وجود نداشت اما گذر تاریخ این امکان را برایشان ایجاد کرد، خلافت به سلطنت تبدیل شد و زهد خلیفه مسلمین به شکمبارگی و هویپرستی دربار اموی فقط 50 سال طول کشید تا این انحرافات عمیق حاصل شود. وارونگی حقایق، فاجعه کربلا را آفرید هویپرستی دربار امویان کمکم به درون اجتماع نیز سرایت کرد و هر که در دنیاپرستی و تملق به آنان شبیهتر بود مقربتر و جایگاه حکومتیاش بالاتر، تا آنکه شرابخواری چون یزید بر تخت تکیه زد. تفاوت یزید با پدرش در آن بود که کمتر ظواهر را رعایت میکرد و فسقش در میان عامه مردم بیشتر شهره بود. اینجا بود که زمان قیام ثارالله فرا رسید تا دین در حال زوال جدش را احیا کند اما این احیا چندان ارزان به دست نیامد؛ احیای دین با خون پاک سرور جوانان اهل بهشت و یاران صدیقش میسر شد. شاید اگر هزاران انسان بصیر و عالم در آن عصر بودند نمیتوانستند بصیرتی که خون حسین (ع) به امت اسلامی هدیه کرد را فراهم کنند. این خون پاک دیواری بلند میان حق و باطل در آن عصر و همه دورانها کشید تا حقجویان راه را گم نکنند و در هر رخدادی پای علم حق تجمع کنند؛ فتنهای که غبارش جلوی چشم خیلیها را گرفت. سال گذشته به بهانه انتخابات ریاستجمهوری انگار تقدیر بر این بود که بار دیگر تاریخ تکرار شود. دنیاپرستان فتنهای را خلق کردند که چشم بسیاری از بزرگان را از دیدن حقیقت محروم کرد. برخی مانده بودند که حق کجاست و حقیقت نزد کیست؟ آیا ممکن است کسانی که یک عمر در کنار بنیانگذار این انقلاب بوده و نفس کشیده بودند، حال بر چهره انقلابش چنگ بکشند. هر چند روزها که سپری میشد غوغای فتنه در حال فروکش کردن بود اما هنوز این غبار مانع از شفافیت فضا بود تا اینکه نوبت به روز عاشورا رسید؛ روزی که قرنهاست در این سرزمین مردم با فریاد «یا حسین» ندای ظلمستیزی او را سر میدهند و آرزو میکنند که ای کاش در کربلا بودند تا امامشان تنها نمیماند، اما خبر نداشتند که سپاه عمر سعد در حال بستن زین و یراق است که ظهر عاشورا باز به میدان بیاید. با همان هلهله و سوت و کف و تنها تفاوتش این بود که دیگر حسینی نبود که ذبح شود. فدائیان حسین با نوحه و عزا به مولایشان لبیک میگفتند و وارثان سپاه عمر سعد هلهله میکردند، هرچند این بار تعداد سپاه یزید در اقلیت بود و سپاه حسین (ع) در اکثریت. کسانی که تا آن روز به این جماعت خوشبین بودند، تازه فهمیدند که پشت نقاب آن همه تزویر و مظلومیت ساختگی چیست؟ آفتاب خونین عاشورا غروب کرد اما عاشورائیان در شام غریبان حسین گرفتار دو غم، یکی اسارت آلالله در سال 61 و دیگری هتاکی به عاشورای حسین (ع) پس از 14 قرن. این بار دیگر زمان سکوت نبود چرا که سکوت یکبار دیگر حقیقت را دفن میکرد، باید به میدان میآمدند و امویان را رسوا میکردند. با همان پرچمهای «یا حسین»، با همان لباسهای مشکی و پیشانیبندهای «لبیک». میلیونها تن به خیابان ریختند؛ جمعیتی که تاکنون کسی دراین خیابانها ندیده بود. چنان فریاد میکشیدند که زمین زیر پایشان میلرزید و تهران و تمامی شهرستانها یکپارچه در عصر 9 دی فریاد شد؛ فریادی که خواب از چشم فتنهگران گرفت و فتنه را برای همیشه فلج کرد و اینگونه است روایت تاریخ ما که خون حسین (ع) در هر عصری امویان زمان را افشا میکند.
کلمات کلیدی: