کد تازه از هماهنگی فتنه گران با کاخ سفید
فصلنامه فارن افرز از دولت آمریکا خواست با تشدید فشار علیه ایران، عناصر عملگرا و پراگمات را در ایران از نظام و دولت دور کند.
به گزارش کلمه ، این سفارش نشریه آمریکایی در حالی است که اولا هیئت حاکمه کاخ سفید هیچ گزینه دشمنی و فشاری نمانده که علیه ایران به کار نگرفته باشند، ثانیاً شکست های زنجیره ای آمریکا در وسعت خاورمیانه، جای کمترین مانوری را برای آنها باقی نگذاشته است به طوری که با وجود ناکامی آشکار در مذاکرات اسلامبول، دولت آمریکا توانایی نشان، هیچ واکنش در خوری را نداشته است.
در گزارش فصلنامه فارن افرز تحت عنوان «محدودیت های سیاست بازدارندگی» آمده است: «چگونه مقابله با برنامه هسته ای ایران، یکی از سخت ترین چالش ها برای سیاست خارجی باراک اوباماست. این چالش با توجه به تحرکات دیپلماتیک و اعمال تحریم ها و بدبینی به کارآمدی آنها، جدی تر شده و موجب بحث های جدی درباره سرانجام این روند شده است.
این مجله آمریکایی اضافه می کند: پس آمریکا چه باید بکند؟ بهترین استراتژی، اجرای سه گانه، دیپلماسی همراه با تحریم و اقدامات مخفیانه است که باید همراه با تهدید به حمله باشد. آمریکا باید انزوای جهانی ایران، منزوی کردن تندروها در داخل ایران و کور کردن پراگماتیت ها و عملگرایان ا زحاکمیت و دولت را در دستور کار قرار دهد. هر چند این سیاست ها تا به حال دنبال شده و نتیجه نهایی نداشته اما در همین محیط سیاسی ایران هم می تواند هزینه ها را بالا ببرد ضمن این که دسته و گروهی در ایران هستند که می گویند تلاش برای روشن نگاه داشتن شمع برنامه هسته ای، ارزش هزینه ای را که پرداخت می شود، ندارد، باید فشارها را افزایش داد.
خاطرنشان می شود پیش از این سران فتنه در اظهارات زنجیره ای و هماهنگ مقاومت ایران بر سر حقوق مشروع خود و منطبق با حقوق بین المللی را ماجراجویی و تندروی خوانده و خواستار دست کشیدن از حقوق مشروع ملت ایران شده اند. تحرکات فتنه گران در سال گذشته باعث شد تا رابرت گیتس وزیر دفاع اوباما بگوید ما تاکنون فکر می کردیم تحریم و فشار بی اثر است اما این دو دستگی در ایران ]!؟[ نشان می دهد باید به تحریم ادامه داد. صدور قطعنامه تحریمی 1929 دو روز قبل از سالگرد انتخابات ریاست جمهوری، به سفارش جریان داخلی فتنه و جهت تقویت روحی این جریان از هم پاشیده صورت گرفت.
همذات پنداری با قاچاقچیان،تروریست ها و اشرار آدم کش
دو تن از دست اندرکاران فتنه 88 همزمان با سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نسبت به اعدام قاچاقچیان و تروریست ها و عناصر محارب ابراز نگرانی کرده و آن را محکوم کردند.
گزارش رسانه های ضد انقلاب حاکی است موسوی روز دوشنبه به خانه کروبی رفت و با وی در حالی که اسدالله بیات هم حضور داشت دیدار کرد. براساس همین گزارش، موسوی و کروبی نسبت به اعدام ها و تعجیل در اجرای احکام بدون طی کامل مراحل دادرسی اعتراض کردند و گفتند فارغ از چند و چون اتهامات افراد و درستی یا نادرستی این اتهامات، حق قانونی و شرعی هر انسانی است که با طی مراحل دادرسی و قانونی بتواند از حقوق خود بهره مند شود».
در همین حال سخنگوی وزارت خارجه آمریکا ضمن ابراز نگرانی نسبت به اعدام های اخیر از ایران خواست تا اعدام ها را متوقف کند. به گزارش خبرگزاری فرانسه، فیلیپ کرولی، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا گفت، ایالات متحده «عمیقا نگران است که جمهوری اسلامی به نقض حقوق بشر در میان شهروندان ادامه دهد.
خاطرنشان می شود مجرمانی که طی چند ماه گذشته اعدام شده اند شامل قاچاقچیان بین المللی مواد مخدر، اشرار آدم کش، اعضای گروهک های تروریستی منافقین، ریگی و پژاک و تندر، و بعضا افرادی بودند که مرتکب جنایت و قتل نفس شده اند. درباره هرکدام از این عناصر اعدامی نیز روند طولانی دادرسی لحاظ شده و رسیدگی به برخی از این پرونده ها حتی بیش از 4-3 سال نیز به طول انجامیده است. با این اوصاف، دفاع همزمان دست اندرکاران ورشکسته فتنه و رژیم آمریکا از جنایتکاران مذکور قابل تامل است. اعدام دست اندرکاران اصلی فتنه، یکی از مطالبات بر زمین مانده ملت ایران از دستگاه قضایی است.
علیا مخدره صدراعظم آلمان یا برده زرخرید اسرائیل؟!
صدراعظم وارث آلمان هیتلری در سفر به تل آویو، نسبت به برنامه هسته ای ایران ابراز نگرانی کرد.
آنجلا مرکل که به همراه نیمی از اعضای کابینه خود به تل آویو رفته بود، مدعی شد «برنامه هسته ای ایران به ویژه علیه اسرائیل خطرناک است و در صورت تن ندادن ایران به مذاکرات هسته ای، ما آماده تحریم بیشتر این کشور هستیم.» رسانه های صهیونیستی با اشاره به سخنان مرکل نوشتند «خانم مرکل با به یاد داشتن کشتار 6 میلیون یهودی در دوران هیتلر در آلمان، نسبت به برنامه هسته ای ایران بسیار حساس است»!
پایگاه صهیونیستی همدمی با انتشار این مطلب نوشت: جوانان آلمانی می خواهند جنایات پدرانشان را جبران کنند. حدود 3 سال پیش خانم مرکل در پارلمان اورشلیم تاکید کرد که ملت نوین آلمان هرگز اسرائیل را تنها نخواهد گذاشت. اکنون جوانان آلمانی عضو سازمان «نشان پشیمانی (توبه) و آشتی» که در اورشلیم حضور دارند با آنجلا مرکل دیدار می کنند. این سازمان 50 سال پیش تاسیس شده و اعضای آن از جنایات پدرانشان شرمسارند. این سازمان آلمانی هر سال 30 نفر از اعضای خود را به اسرائیل می فرستد تا به بازماندگان هولوکاست در اسرائیل یاری رسانند.
صدراعظم آلمان توضیح نداده که اگر اجدادشان در آلمان هیتلری جنایتی مرتکب شده اند، چرا باید تاوان آن را ملت فلسطین یا دیگر ملت های منطقه بپردازند؟
با درازگوش تروا بی آبرو شدم، این بدنامی هم روی آن!
شماری از عناصر وابسته به گروهک های رنگارنگ ضدانقلاب، نسبت به مرگ سانسورچی ارشد رژیم پهلوی در 82 سالگی ابراز تأسف کردند.
در این بیانیه که به امضای اعضای گروهک های سلطنت طلب، حزب توده، فدائیان خلق، ملی-مذهبی و منافقین (مجاهدین خلق) رسیده، آمده است: «فقدان داریوش همایون ضایعه ای برای جنبش دموکراسی است. او اگر بیشتر می ماند از خویش یادگارهای درخشان تر برجای می گذارد». این بیانیه تسلیت را عناصر ورشکسته ای چون هما سرشار، هوشنگ اسدی و همسر وی (نوشابه -الف)، محسن حیدریان، بابک امیرخسروی، محمد ارسعی، محمد برقعی، مسعود بهنود، فرخ نگهدار، خانبابا تهرانی و «ا.ن» طنزنویس روزنامه های اصلاح طلب (عضو حلقه لندن) امضا کرده اند.
برخلاف این بیانیه که هماهنگی طیف های گوناگون ضد انقلاب را نشان می دهد، «ا.ن» کسی که پس از تظاهر به چپ روی، طی سالهای اخیر خود را به عنوان طنزنویس اصلاح طلب جا زده بود- با لحنی دو آتشه تر از سلطنت طلبان- به تمجید از داریوش همایون پرداخت و در روزنت (ارگان تحت مدیریت سلطنت طلبان) نوشت: همیشه دوست داشتم داریوش همایون را ببینم. مطمئن بودم و هستم که سایت های سبز هیچ نوشته ای را در دفاع از داریوش همایون منتشر نمی کنند، چرا که حاضر نیستند بدنامی دفاع از او را حتی پس از مرگ بپذیرند. اگرچه او بی مهابا و بدون هیچ تردیدی از جنبش سبز دقیقاً با همان تفسیری که در داخل ایران وجود دارد، حمایت می کرد. فکر کردم نوشته را برای دوستان دیگر بفرستم تردید کردم، حدس می زدم آنها که سابقه چپ دارند از او بدشان می آید، آنها که ممکن است مذهبی باشند، بخاطر مذهبی بودن شان از او بدشان می آید. فکر کردم نوشته را به هر جا بدهم، با مشکل مواجه می شود، سلطنت طلبان او را خائن به سلطنت می دانند و برخی از جمهوریخواهان او را دشمن جمهوریخواهی می دانند.
این عضو حلقه لندن (مهاجرانی) که رسوایی در پروژه درازگوش تروا را سال گذشته به جان خرید، پیشاپیش احتمال مرگ قریب الوقوع یکی دیگر از عناصر ضد انقلاب را هم بدون ذکر نام داده و می نویسد: نامش را نمی برم تا سق سیاه غم دامنش را نگیرد. او هم اصلاً حال خوشی ندارد... یادمان نرود که همیشه در دل حکومت های استبدادی کسانی بودند که زندگی را برای مردم ممکن می کنند. داریوش همایون را بخاطر جانبداری اش از جنبش سبز، بلکه بخاطر حضورش در حکومت پهلوی و کار عظیم اش در روزنامه آیندگان که به تربیت نسلی بزرگ از روزنامه نگاران انجامید دوست دارم. او در همان روزهایی که حکومت پهلوی سقوط می کرد، و همه فرصت طلبان خود را نجات می دادند، در کابینه آموزگار حاضر شد. کابینه ای که تلاش کرد تا بحرانی که در کشور وجود دارد کنترل کند. در آن روزهای انقلاب زدگی، کمتر مردانی بودند که می فهمیدند که کشور در حال نابودی است. من او را می ستایم، همانطور که احسان نراقی را بخاطر آخرین تلاش هایش برای جلوگیری از سقوط حکومت پهلوی می ستایم.(!)
ایرانی ها خوشحالند،آمریکایی ها روی اره نشسته اند
خیزش مردم در سرزمین های اسلامی و عربی، موجب رضایت عمیق قلبی ایرانیان شده است.
روزنامه نیویورک تایمز نوشت: ایرانی ها با امید به این که تظاهرات فراگیر در کشورهای عربی راه ورود نیروهای اسلامگرا را به صحنه قدرت بگشاید، نسبت به رویدادهای تونس و مصر و یمن ابراز رضایت عمیق می کنند. کسانی چون آیت الله مصباح یزدی می گویند این اتفاقات از برکات انقلاب اسلامی است که ملت های منطقه مقابل حکومت های ظالم و وابسته می ایستند.
نشریه آلمانی دی ولت نیز در تحلیل اعتراضات اخیر کشورهای اسلامی یادآور شد: در این سوی مدیترانه (اروپا) با حسی دوگانه به نیل نگریسته می شود. غرب هنوز انقلاب ایران را در سال های 79-1978 خوب به خاطر دارد. در آن زمان افکار عمومی اروپا از سرنگونی شاه ابراز خوشحالی کرد اما اوضاع به نحو دیگری رقم خورد، تعجبی ندارد که دست اندرکاران سیاست خارجی در غرب وقتی صحبت رخدادهای مصر می شود ابتدا آه بلندی می کشند. مبارک در کنار اسرائیل قابل اعتماد ترین متحد غرب در خاورمیانه بود و لنگر ثبات محسوب می شد. و اکنون همه چیز به طور جدی دچار بی تعادلی شده است.
دی ولت اضاف کرد: بویژه آمریکایی ها در موقعیتی ناخوشایند هستند. باید بعد از انقلاب ایران خود را سرزنش می کردند که چرا رئیس جمهور جیمی کارتر در آخرهای دهه هفتاد اینقدر ساده اندیش بود که گذاشت شاه سقوط کند و کار دست روحانیون بیفتد. بعد وقتی در ابتدای دهه نود اسلام گرایان در انتخابات الجزایر برنده شدند غرب جانب حکومت را گرفت. از این رو امروز اغلب غرب را نیز برای جنگ داخلی الجزایر که جان حدود 100 هزار انسان را گرفت مقصر می دانند. بنابراین نه ایران و نه الجزایر مثال خوبی نیستند که غرب بر مبنای آنها بتواند در مقابل قیام مردم مصر موضع بگیرد. بویژه که معلوم نیست آیا سرنگونی مبارک اخوان المسلمین را سر قدرت خواهد آورد یا نه، اگرچه اینان در بین گروه های مخالف از همه بهتر سازماندهی شده هستند. از سویی آمریکا نمی خواهد چون کشوری جلوه کند که می گذارد بهترین متحد خود با وزش اولین باد مخالف سقوط کند- و کسی چه می داند، شاید حکومت ماند و آدم مجبور شد باز هم با فرعون قاهره همکاری کند- از سوی دیگر آمریکایی ها نمی خواهند خشم مردم را متوجه خود کنند و در تلاشند در فکر فردای بعد از سقوط احتمالی حکومت مصر هم باشند. راه رفتن روی لبه تیغ.
کلمات کلیدی: